نازنین دخترم فاطمه

گوشي موبايل هركس زنگ بخورد حتماً تو بايد برايش ببري اصلا گوشی موبایل هیچ کس نباید روی زمین،میز و ...باشد و از دیدگاه شما حتما باید در دست خود شخص قرار گیرد. ...

نازگلم چند روزیست که فوت کردن را خیلی خوب یاد گرفتی هرآنچه از خوراکی ها به دستت میرسد ابتدا فوت میکنی و بعد به پاس کارت برای خودت دست میزنی! لحظات ما با تو مثل عسل کشدار شده. چقدر خوبه که هستی عسلم. ...

        لحظه های ناب زندگی گوارای وجودت نازنینم.           ...

                                      ...

                  ...

    ...

 تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت کوثرم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که پر از عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر مادرم باشی همیشه کاش که یک سمت ، مادرت باشد تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز های پدرت باشی       ...

شعر مورد علاقه دردونه ی بابا   یه مرغ نازی داشتم ، خوب نگهش نداشتم شغال اومد و بردش ، رو پا نشست و خورد شغال باغ بالا ، پات بشکنه ایشالّا ،ایشالّا مرغ منو گرفتی ، ای کاش یه روز به چنگم بیفتی نه بوم ، نه در ، نه ایوون ، نه لانه و شبستون نه آتیش ، نه خاکستر ، اگه گفتین چی چی پر ؟ کلاغ پر ،گنجشک پر ، شغال پیر باغ پر کبوتر دلم پر ، گلدون پرگلم پر،چراغ ایوونم پر ، مرغ شبستونم       ...

دخترخاله ها+یه پسر دایی= شیطون بلاها                                   ...

  ای فدای روی همچون ماه تو گشته ام من واله و شیدای تو تکیه گاه من تویی هان ای پدر ای پدر کی میشوم همتای تو؟ گر تو می بینی که شعری گفته ام دوست دارم پا گذارم جای تو گرچه می نتوان که جا پایت گذاشت لیک رسوا می شود بدخواه تو آب دریا را اگر نتوان کشید میتوان نوشید از دریای تو ای پدر با من بگو درد دلت تا که من مرهم نهم غمهای تو ای پدر پشت و پناه من تویی پشت من گرم است از گرمای تو ای پدر خونی که در پود من است قطره قطره میکنم اهدای تو روشنی بخش چراغ خانه ای میستایم روح استغنای تو کودکانت چون نهالی رسته اند هست مادر مامن و ماوای تو ای پدر جانم فدایت ای پدر من چه دارم تا بریزم پای تو؟ ...